دلنوشته های مامی و بابا

نذری عدس پلو(:

مامانی قشنگه جیگمله نازم .عسیسم مامان پروین هر ساله وفات خانوم فاطمه ی زهرا نذری میدن .این نذری برای ما خیلی مهمه چون لطف این عزیز برای ما واقعا اثبات شدست که ایشالا وقتی بزرگ شدی برات تعریف میکنم که داستان این نذری چی بوده.....امسال هم تاریخه 6 اردیبهشت این نذری رو پختیم که مامان میترا هم خیلی کمک کردن دستشون درد نکنه.....کلی برای سلامتیه شما و بقیه عزیزا دعا کردم.به امید خدا ساله دیگه این موقع بغلمی عزیزمممممم راستی امروز که 7 اردیبهشت بود رفتیم خ بهار که مثلا یه نگاهی بندازیم و ذوقققققق کنیم .که ذوق کردن همانا و یه عالمه خرید کردن مامان پروین مهربون برای شما همان.......................................وای نمیدونی چه چیزایی برات خریدیم.......
8 ارديبهشت 1391

تولد مامان پروین مبارک

کنجدکم عزیزکم امروز تولد یه فرشته از اسمونه ....یه مامان مهربون و فداکار....یه کسی که منو تو هرچی هم تلاش کنیم ذره ای از زحماتش رو نمی تونیم جبران کنیم ....الهی که فداش شم ...امروز تولده مامانه مهربونه منه.هورااااااااااااااااااااااااااااا. مامی جونم تولدت مبارک هزار بار.میوه ی دلم عزیزم شما به عنوانه هدیه با قلبه پاکت از ایزده بزرگ سلامتیه مامان پروین رو بخواه که میدونم خدا جونم دعاتو بی جواب نمیذاره.فرزندکم عشقم بزرگترین خواسته من ازت اینه که تو زندگی ادما رو دوست داشته باشی و به همه بی هیچ چشم داشتی احترام بذاری.....عزیزکم یادت باشه که من بودم یا نبودم مامان پروین رو بی نهایت دوست داشته باشی ........همچنین مامان میترا رو گلم .بوسسسسسسسسسسس...
5 ارديبهشت 1391

عزیزکم

سلام مامی خوبی عزیزکم......مامانی تو این روزا همش نگرانه سلامتیه شمام .اینقد که همه میگن سه ماهه اول خطرناکه.ولی خدا رو شکر شما خیلی نی نی خوبو نازنینی هستی که اصلا مامی رو اذیت نمیکنی .ماشالا فقط یه دفعه چن وقت پیش کهیر زدم همچین تپل رفتم دکتر پماد داد و با تجویز ماماسی از اون وره دنیا شیره انگور خوردم که در کمال ناباوری خوب شدم(مرسی دکتر ماماسی).مامانی 14 فروردین که رفتم پیش دکتر حنطوش زاده سن بارداری منو 6 هفته و 1 روز اعلام کردن و شما 4 میلی متر بودی کنجد عسلیه مامی(قربون قدت)ولی روز 29 به دلیلی رفتم بیمارستان صارم و سونو کردم و گفتن شما 6 هفته و 6 روز و نهایتا 7 هفته هستی با قده 8.8 میلی متر مامی هم نگران از سلامتیه شما که نکنه خدای نک...
4 ارديبهشت 1391

شکرانه

ما با امید به خدا تو یه شب تاریک بهاری که ٢٧/١/٩١ باشه این صفحه رو برای مهمونمون که توراهه و هنوزم نمیدونیم پسره یا دختر ایجاد کردیم لابد از خودتون میپرسین که چرا کنجد - چون تو سونوگرافی خانم دکتره یه چیزی اندازه کنجد دید و گفت ٤ میلیمتره -     ما هم اسمشو گذاشتیم کنجد.الهی که مامی فداش شه.اولین مطلب وبلاگ چیزی نیست جز شکر به درگاه خداونده مهربونی که این نعمت و موهبته پاکه الهی رو به ما هدیه کرد.خدا جونم دنیا دنیا ازت ممنون و متشکریم .هم من و هم بابا شهرام.خدا جونم دوست داریم هزار  تااااااااااااااااااااااااااااااااااا.ممنون که نزاشتی ما منتطره این هدیه بمونیم و زودی فرستادیش پیشمون.ممنونتیم زیادددددد   ...
28 فروردين 1391
1